عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
RSS
آذری تفریح
بزرگ ترین وبلاگ تفریحی
باز رسیدیم به ایستگاه بارون همه جا رو خیس کرده بودشب بود...راه زیادی رو پیاده گذرونده بودیم...خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم...بخار از دهنت بیرون میومد... خستگی رو توی چشمات میدیدمیادته... عشقم بودی...مث این فیلما کاپشن خودمو دادم بهت که به حساب سرما نخوری... رسیدم خونه با اینکه کاپشنمو دادم بهت ولی سرما نخوردم!گذشت و گذشت و گذشـــــــــــــــــت...حالا اومدم توی همون ایستگاه اینبار تنها بودم!!!هوا سرد بود... ولی کاپشنم تنم بود...!!!رسیدم خونه... جلوی آینه وایستادم یه چیزی نظرمو جلب کرده بودیه سری موهای سفید لابلای موهای مشکیم بود...یه چایی داغ بعدشم خواب...صبح فردا رسید... حس بدی بودسرما خورده بودم تنهای تنها...
کد را وارد نمایید: